سالی که احمد محمود خانه خراب شد!
معمولا رسم بر این است که آثار به جا مانده از مفاخر فرهنگی را، اعم از آثار به جا مانده، لوازم شخصی و خانه محل تولد و سکونت او را حتی اگر خانه پدری باشد، پاس بدارند و در نگهداری و انتقال آن به نسلهای بعدی جدیت و تلاش میکنند.
خانه هاینریش بل در آلمان، ویلیام فاکنر در آمریکا، ویلیام شکسپیر در انگلیس و نمونههای دیگر در اقصی نقاط جهان از این نمونه است و به محلی برای برگزاری برپایی گردهمایی، سمینار و همایش علاقهمندان به آن نویسنده یا هنرمند تبدیل شده است و در چنین خانههایی حول محور شخصیت ادبی یا هنری آن چهره و آثار او بحث و تبادل نظر میشود. چنین اقدامی نشان از درک بالا از حوزه فرهنگ و هنر دارد و پر پیداست که متولیان امر از اهمیت موضوع آگاهی کامل دارند وگرنه در غیر این صورت بلایی که بر سر خانه پدری احمد محمود آمد دامنگیر آن خانهها نیز میشد.
موضوع از چه قرار است؟
چند ماه پیش خانواده احمد محمود، داستاننویس و مترجم شناخته شده خطه جنوب، در اقدامی حیرتانگیز خانه محل تولد وی را به فروش رساندند و مالک یا مالکان جدید با اشاره به این که به اهمیت این خانه مشرف هستند اعلام کردند که عجالتا و به طور مشخص تا یک سال آینده هیچ برنامهای برای این خانه ندارند. از سوی دیگر، اداره کل میراث فرهنگی و فعالان و دوستداران میراث فرهنگی پیشنهادهایی مبنی بر کاربری فرهنگی از خانه پدری محمود به صاحبان جدید ارایه کردند و این امر در حد پیشنهاد ماند که ماند.
حال پس از گذشت چند ماه در اقدامی ناگهانی روز گذشته (جمعه، ۲۴ بهمن ۱۳۹۹) خبر رسید که خانه پدری و محل تولد احمد محمود تخریب شده و قرار است به جای آن آپارتمانی چهار طبقه احداث شود و این نویسنده به کتابهایش خلاصه شود و یحتمل نسل آتی علاقهمند به ادبیات و آثار او حق ندارد بداند که نویسنده محبوبش کجا قد کشیده، رشد کرده و تحت کدام فضا الهام گرفته و در چه محیطی بار آمده است.
احمد محمود کیست؟
بعید است کسی اهل ادبیات بوده و به طور خاص گوشه چشمی به داستان و رمان داشته باشد و نام احمد محمود را نشنیده باشد اما محض اطلاع متولیان فرهنگ و هنر و قاطبه مردم، احمد اعطا با نام ادبی احمد محمود، متولد چهارم دی ۱۳۱۰ در اهواز و درگذشته ۱۲ مهر ۱۳۸۱ در تهران، داستاننویس پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی بود و معروفترین رمان او، همسایهها، در زمره آثار برجسته ادبیات معاصر ایران شمرده میشود. از دیگر آثار معروف او میتوان به درخت انجیر معابد، مدار صفر درجه، زمین سوخته، داستان یک شهر و… اشاره کرد.
مقصر کیست؟
آیا در درجه اول خانواده و بازماندگان احمد محمود مقصرند که چوب حراج به خانه محل زندگی او زدند یا خریدار خانه که به نوعی با او اتمام حجت شده بود که خانه چه شخصیتی را خریده است ولی فارغ از همه حساسیتها و علاقهمندیها به فکر سود و زیان خویش است یا متولیان امر که همه چیز را در چارچوب بخشنامه و دستورالعمل میبینند و شاید به این باور که علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد اعتقادی ندارند؟ شاید هم آن رهگذری مقصر است که وقتی داری با حسرت به آوار خانه پدری نویسنده «همسایهها» نگاه میکنی ناغافل از پشت سرت میگوید حالا مگر این خانه چه داشته که این قدر بزرگش کردهاند و خریدار حق داشته خراب کند چون خانه را خریده و صاحب خانه شده است!؟ اصلا آیا به راستی باید به دنبال یافتن مقصر بود؟ به فرض هم که مقصر شناخته شد، با آب ریخته چه میتوان کرد؟ اینها مهم نیست بلکه مهم این است که یادمان نمیرود در چنین سالی احمد محمود خانه خراب شد!