ناموسِ ایران
در تلاش بود تا ذهن مردان را در ایران نیز با ترویج عشوهگری و برانداختن هنجارهای ملی و مذهبی مشوش کند، مهرههای این بازی کثیف نیز انتخاب شده بودند، ناموسِ ایران!
به گزارش اهواز نوین حنان سالمی در یادداشتی نوشت: هفدهم دی ماه سال ۱۳۱۴ بود که عقلهایمان را نادیده گرفتند و گفتند موهایتان را ببینیم! آستینها بالا زده شده بود تا زنان و دختران ایرانی را با آن چادرهای قجری و روبندهای تا روی زانو پایین آمده به بهانه تجدد و به جرم عدم تشویش اذهان عمومی به کشف حجاب محکوم کنند، بله درست شنیدید، جرمی به نام عدم تشویش اذهان عمومی! چرا که ذهن رضا شاه پس از سفرهای فرنگ و تجربه معاشرتهای مختلط در تلاش بود تا همگام با همتایش آتاتورک در جستوجوی بازسازی فضایی برآید که ذهن مردان را در ایران نیز با ترویج عشوهگری و برانداختن هنجارهای ملی و مذهبی مشوش کند، مهرههای این بازی کثیف نیز انتخاب شده بودند، ناموسِ ایران!
آتاتورک خیلی محتاطانه پیش میرفت، آنقدر برنامهریزی شده که زنان، خودشان به این نتیجه رسیدند که بیحجابی تنها دستاویز آنها برای رهایی از قید و بند دستورات مردان است و با کمال میل، تن به این تبلیغ غیرمستقیم ولی تحمیلی سپردند.
قانون کشف حجاب در ایران تصویب شد و همهی دنیا به تغییر وضعیت ایران چشم دوخت اما علیرغم تمام تلاشهای رضاشاه جهت کنترل شرایط و کپیبرداری محض از فعالان اروپایی این عرصه، با نتایجی برخلاف تصور سردمداران برهنگی مواجه شد، زنان ایرانی با تمام وجود در برابر این قانون اجباری قد علم کردند.
حالا یک تصمیمِ گرفته شده بود و زنهایی که خواسته یا ناخواسته باید تسلیم میشدند، هرچند، ناامیدی برای رضاشاه مفهومی نداشت و وقتی دید غالب زنان جامعه از قانون کشف حجاب تبعیت نمیکنند، گسترهی قانونگذاریش را تا رسیدن به نتیجه مطلوب، محدود و از خودیها آغاز کرد.
همه چیز تدریجی رقم خورد، لباسهای اروپایی زنان با کنسرتهای بیحجاب قمرالملوک وزیری در باشگاه ایران به بنیانگذاری تیمورتاش ،وزیر دربار بانفوذ و نوگرای رضاشاه، به میان مردم آمد تا ذائقهشان را به نفع قانون برهنگی تغییر دهد.
زنان و دختران دربار اولین قربانیان این قانون اجباری شدند، قانونی که طی آن محکومیتشان صادر شد: دنبال کردن به روزترین لباسهای اروپایی، صرف هزینههای هنگفت تامین لوازم آرایشی و تحمل نتایجی که به تبع ناهنجاریهای اخلاقی حاکم بر جو دربار متوجه آنها بود.
هویت زن در عصر پهلوی به تدریج ابعاد معنوی و تربیتی خود را از دست داد و زن به موجودی تکبعدی و به ظاهر رها از قیدوبندهای اعتقادی مبدل شد تا به بیقیدوبندی اجتماعی مردان با پوششی بنام تجددمآبی غربی و جنبشهای زنانه کمک کند.
زنها در عصر پهلوی برای رهایی جنگیدند اما هدف مقدسشان در مسیری نامقدس، مبتلا به فرجامی به نام نابودی شد چرا که در سال ۱۳۲۰ که رضاشاه ایران را ترک کرد اجرای قانون کشف حجاب سریعاً به فراموشی سپرده شد و طبق حکم وزارت فرهنگ مانع از ورود زنان بیحجاب به دانشگاهها شدند، حتی معلمان زن مدرسهها و استادان زن دانشگاهها نیز مجبور شدند تا با حجاب به کلاس درس بروند و در تهران و سایر شهرها دختران دانشآموز و زنان، حجاب را دوباره برسر گذاشتند.
اما چه کسی فکرش را میکرد چند دهه بعد از آن فشارهای عصبی و جنگ روانیای که رضاشاه متوجه جامعه زنان اصیل ایرانی کرده بود در سال ۱۳۵۷ با حماسهای از جنس انقلاب مواجه شویم؟
در واقع انقلاب اسلامی ایران که در سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید، تداوم درخشان جنبشی بود که در پانزدهم خرداد سال ۱۳۴۲ آغاز شده بود.
زن مسلمان ایرانی قبل از اینکه پدر، همسر و یا حتی فرزندش مشتی گره کند، روسریاش را محکم و چادرش را به دندان گرفت و به خیابان آمد تا در برابر استبدادی که آزادیاش را نشانه رفته بود شعار مرگ سر بدهد.
آن زنها آتشهای زیرخاکستری بودند که حالا به مدد جرقههای باشکوه جنبشی به نام انقلاب در جستوجوی هویت سلبشدهشان پوستههای سکوت را میترکاندند تا طاغوت را به قدرت حماسه به زیر بکشند.
زن ایرانی با انقلاب توانست به معنای حقیقی کلمه هویت اصیلش را بازیابد، تا جایی که موقعیتش از عروسک خیمهشببازیهای دربار به بخشی از جامعهای مبدل شد که باید برای تعیین مسیرش پای صندوقهای رای میآمد، آن هم بیآنکه با رنگ و مدل مو یا با روز یا عدم روز بودن لباسش قضاوت شود.
در حقیقت، پس از انقلاب، زنها با هویتی که به مرور، درجات استقرار را طی کرده بود از شغلهای مرسوم زنانه مانند آموزش و پرورش به مرحلهای رسیدند که توانستند در دورههای مختلف حتی بخشی از پستهای کابینهی دولتها را نیز به خود اختصاص دهند.
آزمایشگاهها، کارخانهجات، خطوطهوایی، رشتههای ورزشی، هنر، مهندسی، معماری و حتی مدیریت ادارات تنها بخشی از گسترهی فعالیت زن مسلمان ایرانی است که توانست خودش را به مدد همان حجابی که دستخوش انتقادات غربیهاست از انحصار بیهویتی رها کند، تا جایی که طبق آخرین آمارها، بیشترین میزان فارغالتحصیلان دانشگاهی ایران به قشر زنان جامعه تعلق دارد.
غربیها همیشه درتلاش بودند تا هویت زن مسلمان ایرانی را به بهانه تجدد و تمدن به خاک بسپارند اما نمیدانستند که این هویت ریشه در تمدن اسلامیای به وسعت تاریخ جهان دارد.
آنها باید به این آگاهی برسند که هراندازه بر ما خاک بپاشند چونان بذرهایی از جنس خورشید جوانه خواهیم زد و از شرق تا غرب عالم را با پرچمی به نام اسلام قیام خواهیم کرد.
ای کاش قبل از ارزشگذاری حجاب زن مسلمان و کنکاش در تاثیر یا عدم تاثیر آن بر پیشرفت فردی و اجتماعی زنان محجبه کمی از دستاوردهای ارزشهای برهنگی زنان غرب برایمان بگویند! از ناهنجاریهایی که در حال حاضر برای رهایی اجتماعشان از آن به این نتیجه رسیدهاند که دوباره باید به دستاویزی به نام دین متوسل شوند.
زن مسلمان ایرانی ثابت کرد که میتواند میدانهای علمی، فرهنگی، هنری و حتی ورزشی را با همان حجابی که محکوم به محدودیت است درنوردد، آن هم بیآنکه مبتلا به جنبشهای فمینیستی یا در اصطلاح مدافع حقوق زنانی شود که به اسم رهایی زن، برای اسارتش در تلاشاند.
زن مسلمان ایرانی یک الگوی جهانی در راستای رهایی از حصر تبلیغات رسانهای است، زنی که هویتش را با نوع فکر و عملش به دنیا نشان داد و ثابت کرد که پروپاگاندای رسانهای نمیتواند برای تفکرات و اعتقادات و هویت او تعیین تکلیف کند.