مردان سرد و گرم روزگار/ جولان محبت در کوچههای اسلامآباد
نمیخواهم شعار بدهم اما اگر قرار است دل امام زمانمان از ما راضی باشد، اگر قرار است که براستی منتظران ظهور باشیم باید بعد از نمازهایمان، بعد از دعاهایمان، بعد از قرآن خواندنهایمان یک تنه دل به میدان جهاد بزنیم، حتی اگر کسی از ما حمایت نکرد، حتی اگر همه با تمسخر محکوممان کردند به اینکه کاری از دستمان برنمیآید.
به گزارش اهواز نوین، یک روز دور هم جمع شدند و آستین همتشان را بالا زدند آن هم در منطقهای که رنج، بیرحمانه بر صورت کودکانش چنگ میانداخت.
جوانان بسیجیای که نخواستند بهانهها دستوپاگیرشان کند و با نیرویی از جنس توکل دل به خیابانهای اسلامآباد شرقی شهرستان کارون زدند تا محبت را در کوچههایش جولان دهند.
محلهای که کلیپهای زیادی از دردهایش پر و خالی میشد اما مردمش چشمانتظار مردان سرد و گرم روزگار چشیده ماندند تا شاید گرهی از کوری زندگیشان باز شود.
امین نواصری، مسوول گروه جهادی منتظران ظهور است، دقایقی با او همراه شدیم تا پرده از راز عاشقی گروه جهادیشان در اسلامآباد بردارد:
اینکه بخواهیم دیگران برایمان آستین بالا بزنند بد نیست اما معطلِ مهرِ مسوولان ماندن کار را عقب میاندازد؛ کمبود بودجه، حجم بالای مشکلات، نبود زیرساختها، بیکاری و هزاران دلیل دیگر موانعی هستند که گرد مرگ را بر صورت این منطقه پاشیده است اما ما تصمیم گرفتیم تا به قدر وسعمان غبار از رویای کودکانش برداریم.
سهمیه
در اولین اقدام، خانوارهای بیبضاعت را شناسایی کردیم و ماهیانه بستههایی شامل گوشت، مرغ و آرد به صورت سهمیهبندی در اختیارشان قرار میدهیم، چرا که در بیشتر این خانوادهها شاهد ازکارافتادگی سرپرستی هستیم که روزگاری کارگر روزمزد بوده و در حال حاضر از پس اداره زندگیاش برنمیآید اما کودکان به مواد پروتئینی برای رشد نیازمندند و با کمک خیرین، بچههای گروه جهادی سببی شدهاند تا این سهمیه ماهیانه به دست این عزیزان آبرودار برسد.
خیلی از بچهها به خاطر ضعف غذایی بنیهی ضعیفی داشتند و حتی از درسهایشان عقب میماندند، یکی از مادران میگفت اگر مرغ و گوشت هم نمیدادید همین کیسههای آرد کفایت میکرد چون نان تنوری داغ و روغن که میپزم ته دل بچههایم را میگیرد و گلایه نمیکنند.
همین حرف این بانو باعث شد تا برای تهیه و توزیع آرد برنامهریزی دقیقی داشته باشیم و الحمدلله تا به این لحظه نیز توانستهایم خانوادههای درگیر با مشکلات اقتصادی اسلامآباد را تحت پوشش این طرحِ هرچندساده اما کاربردی قرار دهیم.
لمس درد
اما نکته دیگری که گروه جهادی ما تجربه کرد این بود که خیلی از مواقع که برای جلب کمک میرفتیم از ما تصاویر میخواستند اما ما دوست نداشتیم آبروی مردم را رسانهای کنیم و عکس غصههایشان دست به دست بچرخد، به خاطر همین همیشه سعی کردیم تا خیرین را حضوری به دیدنشان بیاوریم تا از نزدیک درد دل این مردم را لمس و دقایقی را با آن زندگی کنند.
۳۵۰ کولر
شاید شنیدنش برای کسی که تنها دغدغهاش در هنگام تغییر فصل، انتخاب لباس است عجیب به نظر بیاید که اوج بدبختی این مردم وقتی است که از بهار به تابستان و از تابستان به پاییز و زمستان میرسیم!
کولر در خوزستان حکم هوا برای بدن را دارد؛ یعنی نبودنش همان و به دلیل گرمازدگی در بیمارستان بستری شدن همان؛ به همین دلیل ما اعضای گروه جهادی منتظران ظهور با خودمان عهد کردیم که هر سال قبل از گرمشدن و سردشدن هوا، آستینهایمان را برای رصد خانههای اسلامآباد و حتی شهرستانهای دیگر بالا بزنیم.
تابستان امسال هم توانستیم ۳۵۰ کولرِ ۳۵۰ خانه را تعمیر، گازگیری و سرویس کنیم و در تلاشیم که آمار این خدمتها را افزایش دهیم.
حالا هم که در حال سپری فصول سرد سال هستیم و با توجه به اینکه از خشکسالی به ترسالی رسیده و باران سقف بیرمق خانهها را نشانه رفته ضمن توزیع بخاری در حال شناسایی دیگر خانهها هستیم تا قبل از شدت گرفتن سوز سرما، گرما را میهمان خانههایشان کنیم.
لایروبی
در حال حاضر هم با توجه به افزایش حجم بارندگیها تمرکزمان را روی مسائل مربوط به فاضلاب معطوف کردهایم و اعضای گروه به صورت شیفتی پیگیری از مسوولین و لایروبی خیابانها را انجام میدهند.
اما خانوادهای که پیگیری مشکلاتش از چند روز گذشته شروع شده، پدر و مادری با سه پسربچه هستند که آب از سقف چوبی و دیوارهای اتاق به زندگیشان نفوذ و حتی چشم یکی از بچهها دچار مشکل شده است.
تکرار و مرور جملات مادر بچهها برای ما سختترین کار دنیا است؛ عربزبانها ضربالمثلی دارند که میگوید “الحرمه ابشارب الخیر” به این مضمون که خانم در پناه غیرت مرد نیکوکار است؛ نمیدانید وقتی که این خواهرمان این جمله را به ما گفت چه حالی شدیم؛ خیلی دردآور است امید کسی شوی و کاری از دستت برنیاید، اما در حال تلاشیم تا در سریعترین زمان ممکن کمکها را برایشان جمعآوری کنیم.
این خانواده از ابتداییترین نیازهای یک زندگی ساده مثل سرویس بهداشتی محروماند و فقط یک دستشویی آن هم در خیابان دارند! اینها یک مورد از هزاران موقعیتی است که گروه جهادی ما هر روز با آن روبهرو میشود و برای حل کردنش با موانع دستوپنجه نرم میکند.
نمیخواهم شعار بدهم اما اگر قرار است دل امام زمانمان از ما راضی باشد، اگر قرار است که براستی منتظران ظهور باشیم باید بعد از نمازهایمان، بعد از دعاهایمان، بعد از قرآن خواندنهایمان یک تنه دل به میدان جهاد بزنیم، حتی اگر کسی از ما حمایت نکرد، حتی اگر همه با تمسخر محکوممان کردند به اینکه کاری از دستمان برنمیآید.
چیزی که الآن به آن نیاز داریم یک جو غیرت و یک یا علی گفتن است؛ باور کنید بقیهاش را خدا جور میکند، بیآنکه بدانیم از کجا و چگونه؛ پس بلند و با تمام قدرت توکل کنیم و یا علی بگوییم که درد را جز صاحب درد نمیشناسد.